حتی اگر این فیلمها از استانداردهای معمول فاصله داشته باشند و در مواردی به نقض غرض بینجامند.
در شرایطی که کمدیهای سخیف، گیشه سینماها را به تسخیر خود درآوردهاند و عارضه معناگرایی حتی دامن فیلمسازان باتجربه و صاحب دیدگاه را نیز گرفته است، هر حرکتی به سمت ژانر را باید جدی گرفت.
این روزها «حریم» و «کلبه» روی پرده رفتهاند که در حد بضاعت سازندگانشان، ترس به سبک ایرانی را به نمایش میگذارند؛ آن هم در شرایطی که کارنامه سینمای ایران در این زمینه به شدت فقیر است. جز چند تجربه ساموئل خاچیکیان در سالهای دور، در سینمای پس از انقلاب، «شب بیستونهم» و «خوابگاه دختران» تنها نمونههای قابل ذکر این ژانر هستند.
برخی از سینماگران معتقدند که تماشاگر ایرانی از فیلم وحشت استقبال به عمل نمیآورد، در حالی که پربینندهترین فیلمهای خارجی در سالهای اخیر آثار متعلق به این ژانر هستند.
فیلم «کینه» با وجود نمایش تک سانس، با استقبال قابل توجهی مواجه شد و نشان داد که اگر فیلمی با رعایت مولفههای ژانر بر پرده بیاید، مخاطب این جایی نیز از آن استقبال میکند.
رسیدن به سینمایی که بتواند طعم ترس را به مخاطب بچشاند، یک شبه امکانپذیر نیست و حتی سیاه مشقها را هم در این زمینه باید مغتنم دانست. رویکرد انتقادی به سینمای وحشت نیز به جای نگاه از بالا و از سر استهزاء، واقعبینی میطلبد و انصاف.
جواد افشار بعد از چندین سال فعالیت در تلویزیون و ساخت چندین مجموعه تلویزیونی، فیلم کوتاه و تله فیلم، سال گذشته با نخستین فیلم بلند خود «کلبه» در جشنواره فیلم فجر شرکت کرد. او «کلبه» را در ژانر وحشت ساخته، هر چند که معتقد است ترساندن تماشاگر ایرانی کار سادهای نیست. افشار با اینکه چند مجموعه پرمخاطب تلویزیونی همچون «پول کثیف» و «روز رفتن» را در کارنامهاش دارد، هیچ پیشبینیای در مورد نحوه استقبال تماشاگران از فیلم «کلبه» ندارد چون قواعد جذب مخاطب در سینما را متفاوت از تلویزیون میداند.
- دلیل انتخاب فیلمنامه «بیرون آوردن مردگان» که بعدا به «کلبه» تغییر نام داد، چه بود؟
هر کارگردانی دلش میخواهد به سراغ فیلمنامهای برود که علاوه بر اینکه حرفی برای گفتن داشته باشد، به اندیشه و مسائل محتوایی لازم برای فیلمسازی نیز توجه داشته باشد و همچنین هیچ گاه از مسائل ساختاری و تکنیکی غافل نشود. در برخی فیلمنامهها، جای زیادی برای پرداختن به تکنیک وجود ندارد اما بعضی فیلمنامهها دست کارگردان را برای خلاقیت و تکنیکهای جدید و پویا باز میگذارند. از طرفی، در ژانری که انتخاب کرده بودیم یعنی ژانر وحشت که کمتر در سینما به آن پرداخته شده، میدانستیم درصورتی که فیلمخوبی بسازیم میتوانیم ارتباط خوبی با مخاطب بگیریم.
به هر حال ژانر وحشت دارای جاذبههایی است. در فیلمنامه «کلبه» محتوایی نهفته بود که من به همراه فیلمنامهنویس آن توانستیم به لایههای تازهای برسیم. آنچه به فیلمنامه اضافه شد به مسائل تقدیر و قسمت میپرداخت. ضمن اینکه در مجموع کار سخت و طاقتفرسایی بود. من برای فیلم اول که دارای انرژی و انگیزه زیادی بودم دلم میخواست این کار سخت را انتخاب کنم؛ چه بسا در سالهای آتی بهدلیل بالارفتن سن و فروکش کردن هیجانات درونی انسان، حوصلهای برای ساخت چنین فیلمهای سختی نماند.
- سینمای ایران سابقه خوبی در زمینه ژانر وحشت ندارد. فیلمهای متعلق به این ژانر، اغلب به جای اینکه تماشاگر را بترساند او را میخنداند! با توجه به این سابقه، چرا برای کار اول سراغ ژانر وحشت رفتید؟
مبحثی وجود دارد که چرا همیشه فکر میکنیم فیلم ژانر وحشت باید 90 دقیقه تماشاگر را بترساند. این تفکر غلطی است. در سابقه فیلمهای این ژانر حتی فیلمهای هالیوودی هم اینگونه نیستند. ما در یک فیلم ژانر وحشت میتوانیم شاهد یک زندگی خوب، شاد و مفرح و بعضا کمدی باشیم؛ یعنی فضاهای خانوادگی با لایههای اجتماعی به تصویر کشیده شود ولی در لحظاتی تنگناهایی ایجاد شود که گلوگاه ایجاد ترس و وحشت است؛ جایی که احساسات مخاطب به سمت دلهره و ترس میرود. ولی اگر قرار باشد 90 دقیقه مخاطب بترسد، این فیلم تبدیل به تونل وحشت شهربازیها میشود. چون سینمای ما ژانر وحشت را کمتر تجربه کرده است، این تصور واهی وجود دارد. فیلم ژانر وحشت میتواند همراه با لایههای محتوایی غنی و ارائه اندیشه باشد.
- فیلمنامه در مسیر ساخت دچار تغییر نشد؟
فیلمنامه دچار تغییرات زیادی شد. از آنجایی که برزو نیکنژاد که فیلمنامه را نوشته، دستیار من هم بود ما توانستیم به فراخور سلایق، تغییراتی در فیلمنامه اعمال کنیم؛ یعنی این انعطاف پذیری کاملا وجود داشت. تبادل نظرات حین کار، منجر به رسیدن به یک پختگی شد.
- در دکوپاژ و میزانسنها چه تمهیداتی داشتید؟ به هر حال جز تعلیق داستان، در کارگردانی هم باید نکاتی را رعایت میکردید که حسی از ترس به مخاطب القا شود.
بخش عمدهای از این مسئله به سلیقه و بخشی هم به تجربه کارگردان برمیگردد. من خودم با این فضاهای ترس و وحشت بیگانه نبودم به این دلیل که در آثار تلویزیونی، لحظاتی نزدیک به آن را تجربه کرده بودم؛ بهعنوان مثال در مجموعه «روز رفتن». حتی در فیلمهای کوتاه و90 دقیقهای همچنین فضاهایی را خلق کرده بودم که البته به گستردگی و وسعت آن در سینما نبود. بخشی از کار نیز وابسته به شناخت تکنیکهاست. شناخت انواع لنزها، دوربینها و... جزو تخصص هر کارگردان است که من هم سعی کردم از آن به بهترین نحو استفاده کنم و فکر میکنم تا اندازه زیادی به خواستههایم نزدیک شدم.
- طرح کلی داستان «کلبه» خط آشنایی دارد. 4 جوان به جنگل میروند و گرفتار اتفاقاتی میشوند. در این فیلم تا چه اندازه به مولفههای ژانر وحشت وفادار ماندید؟
درست است. وقتی صحبت از این نوع قصهها میشود چند الگوی کلیشهای به ذهن مخاطب میرسد که با فضاها و کاراکترهای متفاوت آن را تجربه کرده است. در نگاه کلی همین طور است که شما میگویید یعنی 4 جوان که قدم در مسیری میگذارند در باتلاق گرفتار میشوند و... اما ما سعی کردیم به لایههای پنهان اندیشه و مسائل محتوایی که البته در خور شأن ایرانی باشد بپردازیم، دیگر اینکه این فضاها را برای مخاطب ایرانی ملموس و قابل درک کنیم.
در فیلمهای هالیوودی چون زیاد به این ژانر پرداخته شده، آنها برای جذاب کردن ماجرا به سراغ ترفندهای تازه مثل تخیل رفتهاند ولی ما با توجه به ویژگیهای بومی، ملی و ایرانی خودمان از بضاعت خود استفاده کردیم با این تفاوت که در قیاس با آنها ما خط قرمزهایی همچون خشونت و مسائل جنسی داریم؛ مولفههایی که در آثار غربی حرف اول را میزند. فاکتورهایی که وقتی حذف میشوند فیلمساز را محدود میکنند. در نهایت اگر با این پارامترها و محدودیتها، یک فیلم در ژانر وحشت بتواند مخاطب را جذب کند یعنی شاهکار است.
- میگویند خنداندن تماشاگر ایرانی کاری بسیار راحتتر از ترساندنش است. خیلی از فیلمهای ترسناک ایرانی در عمل به کمدیهای ناخواسته تبدیل میشود و به همین دلیل تعداد تجربههای موفق سینمای ایران در این ژانر انگشتشمار است. برای تثبیت در سینمای حرفهای ترجیح نمیدادید یکی از همین کمدیهای آپارتمانی مرسوم را بسازید؟
خنداندن مخاطب ایرانی، به گریه انداختن و به هیجان آوردنش کار سادهای است اما ترساندن او طبق گفته شما کار سختی است. این مسئله به ساختار اجتماعی جوامع امروز برمیگردد. مردم ما آن قدر با خطرات دست و پنجه نرم میکنند که دیگر از چیزی نمیترسند. من شخصا به کمدی علاقهای نداشتم اما کمدی بودن برخی لحظات فیلمهای ترسناک شاید بخشی از اهداف فیلمساز باشد. گاهی هم خنده تماشاگر به لحظات ترسناک فیلم، یک واکنش روانشناختی است. انسان بعد از لحظاتی که با ترس مطلق مواجه میشود یعنی بعد از یک شوک آنی، با یک خنده واکنش نشان میدهد؛ یعنی با این کار ترس خود را میپوشاند هر چند که قطعا در مواردی هم ضعف فیلم باعث میشود آثار ترسناک خندهدار بهنظر بیایند. اما در نهایت من هیچ علاقهای به ساخت فیلم کمدی نداشتم و خوشحالم که برای نخستین کار خود، سراغ ژانر وحشت رفتم.
- معمولا فیلمهای ترسناک ایرانی دچار نوعی اغراق و تصنع هستند و فضای ملموس و باورپذیری ندارند. ظاهرا در «کلبه» قصد داشتهاید به فضای ایرانی دست یابید. مشخصا چه ایدههایی برای این کار داشتید؟
ایده اول به روابط شخصیتها برمیگردد که سعی کردیم ملموس و واقعی باشد. دوم در انتخاب فضا و لوکیشن، سوم در بیان و روایت قصه، چهارم با استفاده از المانهای ترس واقعی و رئال و پنجم در پرداختن به لایههای محتوایی مطابق با اندیشههای ایرانی و انسانی. من مهمترین بحث فیلم «کلبه» را در تقدیرگرایی و قسمت میدانم که سرنوشت و تقدیر انسانها در گرو خلق لحظات، ثانیهها و دقایق است؛ یعنی کافی است شما در هر حرکت و انتخابی، ثانیهای تاخیر یا تعجیل کنید تا سرنوشتتان کاملا تغییر کند. مثال آن عبور از چراغ قرمز است که 30 ثانیه تعجیل باعث رقم خوردن سرنوشت غیرقابل باوری میشود.
- چطور به این ترکیب بازیگران رسیدید؟ کامبیز دیرباز، احمدمهرانفر، بهاره افشاری و سحر ریحانی در کنار جمشید هاشمپور، انتخابهای اولتان بودند؟
کامبیز دیرباز، جمشید هاشمپور، بابک حمیدیان و اصغر نقیزاده انتخابهای اصلی من بودند و بقیه بازیگران نیز جزو کاندیداهای اصلی بودند. بهاره افشاری، احمد مهرانفر و... جزو این دسته هستند. اما مسلما نه در این فیلم و نه در مجموعههای تلویزیونی، هیچ وقت کارگردان نمیتواند به گروه بازیگران مطلوبش برسد که البته اجتنابناپذیر است. مشکلاتی همچون عدمتوافق مالی، عدمهماهنگی زمانی، محدودیت بازیگر در کار در شهرستان، تداخل با سایر پروژهها، عدماعتماد به کارگردان فیلم اولی و... همه اینعوامل در این امر مؤثر هستند.
- بهنظرتان «کلبه» تا چه اندازه میتواند در جذب تماشاگر موفق عمل کند؟ فیلم شما در جشنواره فجر در بخش مسابقه فیلمهای اول و دوم به نمایش درآمد. واکنش تماشاگران جشنواره نسبت به فیلمتان چگونه بود؟
تجربه من در زمینه سینما کم است اما مجموعههای تلویزیونی من معمولا پرمخاطب بودند. من میزان توانایی خود و ظرفیت جذب مخاطبم در تلویزیون را میشناسم اما در سینما باید منتظر بازخورد مخاطب باشم. در جشنواره، مخاطب ارتباط بسیار خوبی با فیلم برقرار کرد که برایم غیرقابل پیشبینی بود. هر چند که منتقدان بیمهری کردند اما آن را به حساب تعدد نمایش فیلم در جشنواره و فضای خاص آن چند روز میگذارم.
- معمولا کارگردانان پس از یک تجربه در سینمای وحشت، سراغ گونههای دیگر میروند. شما قصد دارید این مسیر را ادامه دهید یا فیلمهای بعدیتان را در ژانر دیگری میسازید؟
این تصمیم منوط به واکنش مخاطب به فیلم «کلبه » است که قطعا در اواسط اکران آن مشخص میشود. من 3 فیلمنامه دارم که در گونههای مختلف نوشته شدهاند. اگر «کلبه» به فروش خوبی دست پیدا کرد، باز هم در ژانر وحشت فیلم میسازم وگر نه به سراغ گونه دیگری میروم.